محمدرضامحمدرضا، تا این لحظه: 16 سال و 10 ماه و 18 روز سن داره

شازده کوچولو فرمانروای قلب من

پسر مهربون من

                       سلام پسر قشنگم ، 2 روز گذشته مانا پیشت بود و من تونستم به کلاس های ترم جدیدم برسم   ، عزیزم واقعا ازت ممنونم که به من اجازه میدی تا به همه کارها، هم کار خونه هم دانشگاه برسم ، کارامون برعکس شده تو شدی مامان من، وقتی خسته ام و حوصله ندارم ، زمانهایی که دیگه دارم کم میارم تو با شیرین زبونیات و مهربونیت به من روحیه میدی مثل امروز که قرار بود با هم بریم بازار و10 دقیقه نشد که نظرم عوض شد وتو حسابی سؤال پیچم کردی که چرا نمیریم گفتم چون سرم درد میکنه نمیتونم رانندگی کنم وقتی دیدی از سؤالهات دار...
5 اسفند 1389

1 هفته تأخیر

سلام شازده کوچولو ببخشید دیر کردم این 1 هفته خیلی سرم شلوغ بود ، بابایی اومده   و سرگرم مهمونی رفتن بودیم ، 4 روز هم خونه مانا بودیم دیروز برگشتیم خونه ، از امروز هم کلاسهای ترم دومم شروع شد و من اولین روز همه کلاسام غیبت خورد چون بابایی کار داره و تو پسر گلم تنهایی از هفته دیگه مانا میاد پیشت تا من به درسام برسم ، عزیز دلم الان هم باید به کارام برسم پس تا بعد .                   دوست دارم عروسکم  ...
5 اسفند 1389